هنر خوشنویسی در معنای خاص، هنر نگارش زیباست. این اصطلاح را در مورد نگارش آزاد با قلم مو یا قلم به کار میبرند. بنابراین،خوشنویسی از حروف نویسی (مثلأ، به صورت کتیبه)، و نیز از طراحی حروف متمایز است.
اگرچه از دیر زمان دولت و کلیسا به زیبانویسی توجه نشان می دادند ( مثلأ، کتیبههای رومی، و برخی نسخههای خطی انجیل)، خوشنویسی در اروپا یک هنر فرعی، و وابسته به کتابخانهها و محافل طلاب بود. ولی خوشنویسی در خاور دور در ردۀ هنرهای زیبا جای داشت؛ و در دنیای اسلام نیز از والاترین هنرها به شمار میآمد. به همین سبب هنر خوشنویسی به دست چینیان و مسلمانان بسیار تکامل پیدا کرد.
خوشنویسی اسلامی و شیوه های آن
مسلمانان برای خوشنوییسی اهمیتی خاص قایل بودهاند؛ زیرا آن را در اصل، هنر تجسم کلام وحی میدانستهاند. آنان خط زیبا را نه فقط در استنساخ قرآن کریم، بلکه در اغلب هنرها به کار می بردند. درواقع، خوشنویسی اسلامی به سبب دستیابی به کمال زیباییشناختی، همچون محوری در میان سایر هنرهای بصری جای گرفت.شیوههای خوشنویسی در دورههای مختلف و در کنار یکدیگر کاربرد داشتند. عمدهترین شیوهها نیز تا به امروز همچنان متداولاند.
تاثیر ابن مقله و ابن بواب در خوشنویسی
اعراب پیش از ظهور اسلام، از شیوههای معینی در نگارش پیروی نمیکردند.در صدر اسلام نیز زیبانویسیبرای آنان امری ناشناخته بود. در قرون اولیۀ هجری، خطی به نام کوفی در تحریر قرآن معمول شد کهمتشکل از عناصر مدور، عمودی کوتاه، و افقی کشیده بود. خط کوفی در جریان تحولش تا سدۀ یازدهم/پنجم هجری، صورت هندسی و تزیینی یافت و ناخوانا شد. رفته رقته، شیوۀ دیگری مبتنی بر عناصر منحنی مرسوم به نسخ جای قلم کوفی را در تحریر قرآن گرفت. اگرچه خط نسخ تنوع خط کوفی را نداشت، نگارش تندتر و خواناتر را میسر کرد. مهمتر آنکه در این قلم، جایگذاری درست اعراب و نقطهها ممکن شد.ابن مقله و ابن بواب در تنظیم و تحول خط نسخ سهمی مهم داشتند. “ابن مقله” با تعیین اندازۀ حروف برحسب اندازۀ « الف»، توانست قواعد معینی برای قلم نسخ وضع کند. این قلم « تناسبدار» حدود یک قرن بعد، در دست ابن بواب به کمال زیبایی رسید.
فرایند تحول خوشنویسی در سدههای مختلف
خوشنویسی در سدۀ یازدهم/ پنجم هجری، شش قلم اساسی یا «اقلام سته» در خوشنویسی رایج بود: نسخ، ثلث، ریحان، محقق، توقیع، رقاع. وضع اصول زیباییشناختی این شیوهها را به ابن مقله نسبت میدهند، ولی تکمیل قواعد آنها توسط یاقوت مستعصمی در سدۀ سیزدهم/هفتم هجری، انجام گرفت. در سدۀ چهاردهم/هشتم هجری، شاگردان یاقوت، قلمهای خط عربی را در سراسر قلمرو اسلام گسترش دادند. چندی بعد، خط دیگری از قلمهای رقاع و توقیع به وجود آمد که تعلیق نام گرفت. سپس نستعلیق و شکسته نستعلیق پدید آمدند. ایرانیان این دو شیوه را در ارتباط با ویژگیهای زبان فارسی وضع کردند؛ و در آنها با حذف اعراب، بر حرکت مواج و کشش آرام عناصر منحنی افزودند. در اوایل سدۀ هفدهم/یازدهم هجری، میرعماد خط نستعلیق را به اوج استحکام و زیبایی رسانید؛ و در اواخر سدۀ هجدهم/دوازدهم هجری، تکامل نهایی خط شکسته نستعلیق به دست درویش عبدالمجیو طالقانی صورت گرفت.
زیباییشناختی در خوشنویسی
رزش زیباییشناختی خوشنویسی اسلامی، بیش از هر چیز، در قابلیت تنظیم و ترکیب ابعاد حروف است. تاروپود عمودی و افقی حروف، به خودی خود، توازن قطعۀ خط را تامین میکند؛ ولی مهمتر آنکه، تاکیدهای عمودی و افقی را میتوان جا به جا کرد، بدون آنکه تعادل، ریتم، و انسجام درونی قطعه خط از میان برود. در شیوههای مختتلف، نظام تناسب بر اساس «نقطه» بنا شده؛ که در واقع همان پهنای نوک قلم نئی است که خوشنویس به کار میبرد.
برگرفته از دایرهالمعارف هنر اثر رویین پاکباز
عالی بود
ممنونم
بینظیر بود
فوق العاده بود